جهت دریافت حدیث هفته برروی اشتراک خبرنامه کلیک کنید.
چون محبّ علی (علیه السلام) باشی علی (علیه السلام) هم محبّ توست
اين قصّه را مرحوم عالم ربّاني حاج ميرزا جوادآقا ملكي تبريزي(رحمة الله عليه) در كتاب المراقبات نقل كرده كه:
يكي از دوستان ما تاجر در بازار بود امّا تاجري واقعاً متديّن و در ميان مردم معروف بود كه محبّت شديد نسبت به امام اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) دارد و مدّتها آرزوي زيارت نجف اشرف داشت تا مقدّمات سفر فراهم شد. آخرين شبي كه ميخواست از تبريز به سوي نجف حركت كند، از اوّل شب تا سحر سرپا ايستاده بود و اشك مي ريخت و اين شعر را خطاب به اميرالمؤمنين (علیه السلام) ميخواند:
گر بشكافند سراپاي من ****** جز تو نبينند در اعضاي من
در آن زمان ما در نجف اشتغال به تحصيل داشتيم. به نجف آمد و ايّامي در نجف بود. هر وقت كه مشرّف به حرم مطهّر ميشد، با سوز دل ميگفت: يا اميرالمؤمنين! من دوست دارم در جوار تو باشم، از خودت دورم مكن. تا اينكه رفقا و همراهانش آمادهي رفتن شدند، او هم ناچار شد با آنها برود.نشست در ميان كجاوه كه وسيلهي سفر روي مركب بود. يكي از خدّام حرم نيز كنارش بود. از او نقل شده كه گفته است با هم نشستيم در ميان محمل و از نجف بيرون آمديم.او دائم نگاه به گنبد مطهّر ميكرد و اشك مي ريخت و مي گفت:
گر بشكافند سراپاي من ****** جز تو نبينند در اعضاي من
تا به مسجد سهله كه بين راه نجف و كوفه است رسيديم، آنجا حالش دگرگون شد و گفت پيادهام كنيد. از محمل پايينش آورديم. او روي زمين دراز كشيد و همانجا از دنيا رفت. دوباره به نجف برگشتند و آنجا تجهيزش نموده و دفنش كردند.
هنيئاً له و طوبي له، او چون محبّ علي (علیه السلام) بود، علي (علیه السلام) هم محبّ او شد و او را در كنار خود نگهش داشت. آري:
(قُلْ إنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ...)؛
شما اگر دوستدار خدا باشيد، خدا هم دوستدار شما خواهد شد.
اللّهمّ عجّلْ لوليّك الفرج و اجعلنا من المنتظرين لظهوره و اجعل خاتمة امرنا خيراً
صفیرهدایت شماره 060 ؛ سلسله مباحث معارفی حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی