جهت دریافت حدیث هفته برروی اشتراک خبرنامه کلیک کنید.
تقوا در دوستی و دشمنی
یکی از رشته های تقوا که اکثر مسلمین آنرا پشت پا زده اند ، هرچه زمان پیش می رود ، نکبت بیشتر می شود ، تقوای در حُب و بُغض است.خدای ما ، رب ما ، مالک ما ، رازق ما ، پروردگار ما ، بما چنین دستور داده رابط بین شما ، دینتان است ( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَينَْ أَخَوَيْكم سوره حجرات آیه 10 ) هرکس گفت لااله الا الله محمد رسول الله البته با اقرار به ولایت و معاد ، چه در مشرق باشد چه در مغربِ ، شما دو با هم برادرید ، یکی هستید ، غمخوار هم باشید ؛ دلسوز و یار و یاور هم باشید در امر دنیا و آخرت.مومن نسبت به مومن مثل ساختمان است. ساختمان دیده اید ؟ چطور ساختمان هر جزئی جزء دیگر را نگه می دارد و مجموع نگه داشته می شود ( المؤمن للمؤمن کالبنیان یشد بعضها بعضاً ) باید مؤمنین با هم متفق و دلها با هم یکی باشد به جهت دینی و رفاقت ایمانی در جهت بغض ( لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء سوره ممتحنه آیه 1 ) دشمن نباید بدارید مگر هرکه دشمن خدا و رسول است او را باید دشمنش بدارید.این دستور خدا و قرآن و عقل است ولی مسلمانها امروز کاملا بر عکس این دستور رفتار می کنند.رفیق من کسی است که به میل من باشد ، مطابق میل من رفتار کند ، رفیق من کسی است که با من معامله می کند ، به من صرفه می رساند.تمام مطابق نفس و هوی است هرچند طرف فاسق هم باشد بلکه کافر هم باشد و دشمن می دارند کسی که به میلشان عمل نکند هرچند مؤمن روزگار هم باشد.
در مجلس پیش پای حاجی بلند نشد ، با او معامله نکرد ؛ قرضش نداد ؛ مطابق میلش رفتار نکرد ؛ او را دشمن می دارد.با اینکه دستور به عکس است.هرچند خلاف میل تو کرد ؛ چون مومن است ؛ شیعه علی و نماز خوان است باید دوستش بداری ولو به تو فلان ضرر را رساند یا فلان نفع را به تو نرساند ، غرض شخصی را میزان قرار نده ؛ رضای خدا را ملاحظه کن دشمنی با مسلمانان حرام است نمی شود دشمن داشت کسی از مسلمانان را در برابر آداب و رسوم عرفی ؛ تو باید ناراحت بشوی در برابر گناه ، اگر کسی گناهی کرد ناراحت شوی ، اگر دیدی در مجلس عقد و عروسی نر و ماده مخلوطند ناراحت شو ، این زنهای آرایش کرده با این جوانها چه گناه بزرگی است؟! تا می توانی گریه بکن ، نه اینکه داد و قال بکنی که اول چرا جلوی من نگذاشتند ؟ اول وعده مرا نگرفتند ، مسلمان باید فقط بغضش در برابر گناه باشد نه خلاف میل شخصیش ؛ باب حقد در کتاب قلب سلیم (قلب سلیم از تالیفات حضرت آیت الله شهید دستغیب می باشد) نوشته شده نویسنده انجام وظیفه داده مسلمانها برایشان واجب است بخوانند تکالیفشان را بدانند ، بغض تو در برابر خلاف میل و خلاف آداب و رسوم حرام و خلاف تقوا است هرکس از دیگری قهر می کند ، روی نفس و هوا حرامست. در اصول کافی است می فرماید دو نفر مسلمانی که با هم قهر کردند تا سه روز اگر طول کشید از ربقه اسلام هر دو بیرونند (وَ مَنْ بَاتَ وَ فِي قَلْبِهِ غِشٌّ لِأَخِيهِ الْمُسْلِمِ بَاتَ فِي سَخَطِ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَصْبَحَ كَذَلِكَ وَ هُوَ فِي سَخَطِ اللَّهِ حَتَّى يَتُوبَ وَ يَرْجِعَ وَ إِنْ مَاتَ كَذَلِكَ مَاتَ عَلَى غَيْرِ دِينِ الْإِسْلَام ؛ عقاب الاعمال شیخ صدوق ) می بینیم و می شنویم بعضی یک هفته یا یکماه به هم حرف نمی زنند قهر می کنند به خانه یک دیگر نمی روند حتی نگاه یکدیگر نمی کنند این خلاف تقوی و حرام است.
اصلاح ذات البین واجب است
اول سوره انفال می فرماید تقوی بورزید و بین خودتان اصلاح کنید ( وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُم ) در عمرتان این گناه یعنی ترک اصلاح چقدر از شما سر زده ؟ آیا گاهی هم توبه کرده اید از این گناه ؟ اولاً خود قهر کردن و خشم کردن برای نفس و هوی ، حرام است و بعد بر دیگران اصلاح آنها واجب است.گذشتیم از اصلاح ؟ آتش را روشن تر نکنند دو نفر که بینِشان کدورت است حرف این را برای او می زند و حرف او را برای این می زند ، اگر زن و شوهری با هم قهر کردند تو که بزرگتر خانواده هستی یا هرکس داخل این فامیل با اطلاع است بر آنها واجب است این زن و شوهر را اصلاح بدهند نه اینکه بگوید به من چه و او هم بگوید به من چه ، قرآن می فرماید ( فاصلحوا ذات بینکم ) امر است امر ظاهر در وجوب است جای دیگر می فرماید ( فاصلحوا بین اخویکم ) دو نفری که با هم قهرند ، حالا غلط و معصیت کرده اند تو دیگر گناه نکن آنان را اصلاح بده.
شب بیست و یکم ماه رمضان آقایتان علی (علیه السلام) جزء وصیت های مهمش به حسن و حسین (علیهم السلام) فرمود : ( اوصیکما و من بلغه کتابی هذا بتقوی الله و اصلاح ذات بینکم فانی سمعت جدکما رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم ) یقول ان اصلاح ذات البین افضل من عامة الصلوة و الصیام ؛ نهج البلاغه ، کافی ) وصیت من به شما دو پسرم ( حسن و حسین ) و به هر شیعه ای ، به هر مومنی تا قیام قیامت این وصیت علی (علیه السلام) است ( تقوی ) این قدر مطابق میلت حرکت نکن اینقدر غیض و قهر از روی هوی و هوس نکن ، خدا را ملاحظه بکن ، خدا را در نظر بگیر ، برای خدا گذشت کن (( فاعفوا و اصفحوا )) آن وقت فرمود اصلاح بدهید میان مردمان ، فرمود خودم شنیدم از ابن عمم خاتم انبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم ) که فرمود : ( اصلاح ذات بین افضل است از تمام نمازها و روزه ها) هرچه نماز است.
اگر میان زن و شوهری یا دو تا رفیق که بِینشان نگرانی و دلتنگی است اصلاح بدهی از همه نمازها بالاتر است از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرویست که پس از واجبات هیچ عملی بالاتر از اصلاح ذات البین نیست ، در این مورد هرچه پول خرج کنید جا دارد. دروغ به آن بدی در اصلاح ذات بین عیبی ندارد تو اصلاح بده هر چند دروغ هم بگویی (برای دانستن حکم دروغ گفتن در موارد اصلاح ذات البین به کتب فقهی مراجعه بفرمایید) ، پول خرج کن اطعامی بده ، مهمانی کن ، این بهترین عبادتها است برای شما ، دروغ برای مصلحت در این موارد نزد خدا صدق نوشته می گردد ، اصلاح ذات بین خصوصاً بین زن و شوهر اهمیت دهید.
اصلاح زن و شوهر توسط امیرالمومنین (ع)
در بحارالانوار دارد روز تابستان آفتاب سوزان عراق قبل از ظهر رسید و امیر ما اسدالله الغالب علی بن ابیطالب (علیه السلام) از خانه بیرون آمده سایه دیوار کم شده کم کم شعاع آفتاب می سوزاند ، حضرت عرق می ریزید یک نفر از اصحاب رد شد گفت : یا امیرالمومنین حالا وقت آسایش است در خانه زیر سایه باید راحت بفرمایید چطور است آمدید در آفتاب سوزان در کوچه نشسته اید ، فرمود ( حاصل روایت ) آمده ام به امید اینکه شاید از مظلومی دادرسی کنم اصلاحی پیش آید انجام دهم در همین اثناء زنی گریان و نالان رسید و گفت یا علی بدادم برس ، فرمود چه شده گفت شوهرم مرا زده و از خانه بیرونم کرده و قسم هم خورده که مرا راه ندهد و من هم غیر از خانه شوهرم جائی ندارم تا این را گفت حضرت فوراً برخاست فرمود : کجا است خانه تان نشانه ای که می داد خیلی دور از شهر بود نظرم نیست چند میل دور بوده حضرت جلو ، زن عقب در این هوای گرم قبل از ظهر بالاخره تا رفت درب خانه زن آرام نگرفت و مرد را طلبید روایت مفصل است بالاخره حضرت زن را به خانه شوهرش برد و مرد را امر کرد به محبت و التیام و اصلاح.شما هم تا بتوانید اصلاح ذات بین بدهید.
کسانی که از برکات ماه رمضان بی بهره اند
ماه مبارک رمضان با آن رحمت عامه ای که دارد خصوصاً شبهای قدر ، سه طایفه هستند بی بهره اند.اول شرابخواری که توبه نمی کند.دوم : عاق والدین ؛ امیدواریم بین مسلمانها نباشد ، کدام بدخت است که عاق والدین باشد بلی مروی است که گاه می شود شخص تا پدر و مادرش زنده اند به آنها احسان کرده از او راضی بوده اند بعد از مرگ عاق والدین می شوند - از امام می پرسند که چرا ؟ فرمود برای اینکه حالا که پدر و مادرش مرده اند یادی از آنان نمی کند آنها هم از دستش ناله می کنند.پس فکری بحال آن بدبختها بکن نمازهائی که بر عهده شان بوده بخوان روزه های قضائیکه نگرفته اند بجا بیاور یا استیجار بکن ، به هر کسی بدهی داشته اند بپرداز از ارحامشان که آنها را اذیت کرده اند حلال بودی بطلب ، بعد از این والدینت را از خیرات فراموش نکن لااقل از دعا بگو ( اللهم اغفرلی ولوالدی و ارحمهما ) اینکه الان از شما می آید الان برای پدر و مادرتان دعائی بکنید بگوئید ؛ قرآن هم همین جور دستور می دهد. ( اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً اجْزِهِمَا بِالْإِحْسَانِ إِحْسَاناً وَ بِالسَّيِّئَاتِ غُفْرَاناً ؛ خدايا بيامرز مرا و پدر و مادر مرا و بر آنها رحمت فرست كه آنان در خردسالى مربى من بودند و پاداش احسانهاى آنها كه به من كرده اند در حقشان احسان فرما و گناهانشان ببخش.دعای ابوحمزه ثمالی).
سومین طایفه ای که از برکات ماه مبارک رمضان محرومند آنهایی هستند که بغض و کینه مومنین را بدل دارند ، لذا هرکس از ارحام و غیر ارحام در دلش نگرانی دارد فوراً از دلش بیرون کند.برایش هدیه هم ببرد و طلب پوزش هم نماید تا خداوند به لطفش تلافیها بفرماید.
فرمود دو نفریکه با هم قهر هستند هر کدام ابتدا کردند به اصلاح او زودتر به بهشت می رود.علاوه خودت هر دو نفری را که سراغ داری با هم قهر هستند بوسیله بذل مال هم که شده آنها را اصلاح بده ( برای شرح بیشتر به بحث حقد از کتاب قلب سلیم مراجعه شود )
مال امام (ع) در راه اصلاح شیعیان
ابوحنیفه سائق الحاج ( و او غیر از ابوحنیفه مشهور است ) گوید که میان من و دامادم نگرانی بود ، در بازار کوفه بر سر میراث نزاعمان شد ظاهراً ارث دخترش بوده جناب مفضل نائب خاص کشاف حقائق جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) رسید و پرسید چه خبر است با من بیائید ما را به منزلش برد پرسید ادعایتان چقدر است بالاخره ما را صلح داد که مصالحه کنیم به چهارصد درهم ، آن وقت خود مفضل به اندرون رفته چهارصد درهم آورد و به ما داد و گفت صورت همدیگر را ببوسید و اصلاح کنید صلح نامه نوشته شد.
( اصلاح که می خواهی بدهی اگر نزاعشان بر سر مال دنیاست برای خدا دست به جیب کن ، راستی ارزش دارد بهترین مصارف انفاق در راه خداست ) آنگاه مفضل گفت این پولی که من دادم برای اصلاح شما ، ملک شخصیم نبود مال امام (علیه السلام) است ، خود امام به من سفارش کرده فرمود این پول باشد برای اصلاح میان شیعیان ؛ عن المفضل قال ابوعبدالله (علیه السلام) اذا رأیت بین اثنین من شیعتنا منازعة فافتدها من مالی ، سفینة البحار جلد 2 صفحه 40 .
ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اصلاح
ای کسانی که آرزوی زمان ظهور امام زمان را دارید امام زمان کارش اصلاح است ، راست می گوئی اصلاح را دوست میداری چرا عمل نمی کنی ، امام زمان که می آید صلح عالم را می گیرد همه عباد صالحین می گردند.
هرکس اهل صلح و صلاح باشد آرزوی چنین زمانی دارد.آدمی که اهل صلح و صلاح نیست هرچه دعای ندبه بخواند حقیقتی در کار نیست می گوئی کجا است آن مصلح آسمانی که نفاقها ، تفرقه ها را بردارد ، خودت چطور خودت چرا نقار را بر نمی داری خودت چرا با زنت با برادرت با رفیقت اصلاح نمی کنی ؟ در دادگستری چه خبر است ؟ کسی می گفت در دادگاه حمایت خانواده جمعیت زیادی از زنها شکایت کننده ی از شوهرها و برعکس.چرا زن برود شکایت شوهرش را بکند ، مردها و زنهای قدیم کجایند ، ما یادمان است می گفتند که زن با چادر سیاه می آید وبا کفن سفید می رود ، زنهای قدیم احترام و آبروی شوهرشان را نگاه می داشتند ، گذشتها داشتند.
کسی می گفت در روزنامه نوشته بود در همین دادگاه حمایت خانواده زنی تقاضای طلاق کرده بود در دادخواست طلاق نوشته ، شوهرم ماشینی که برای من خریده شماره فلان است من گفتم این نوع از مُد افتاده و شماره تازه ای می خواهم می گوید ندارم من هم چنین شوهری نمی خواهم.
باید خودش رو به صلاح رود آن وقت بگوید خدایا کجاست آن آقائی که بیاید صلح را همگانی کند همه برادر شوند ، هر کجا که رو کند همه محبت باشد زمان ظهور حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عقلها رشد می کند ایمانها زیاد می گردد و تقوی رواج می یابد یعنی نفس و هوی کنار می رود.
مزه ی زندگی هم در زمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید چشید ، زندگی می خواهی زمان ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وگرنه این زمان ها این زندگی نیست این توحش است ، این چه زندگی نکبتی که حاضرند انتحار بکنند چون مهر و صفا نیست در روزنامه ای چند سال قبل دیدم نوشته بود ، در برخی از ممالک ، کسانی که به سن پیری و کهولت می رسند چه مرد و چه زن وضع رقت آوری پیدا می کنند زیرا دیگران حتی اولاد و بستگان خودشان به آنها رحم نمی کنند.
لذا محلی دولت معین کرده مثل گداخانه به عنوان محل پیران.هرکسی پیر می شود و از کار می افتد ، او را به آن محل منتقل می کنند.اولاد و مال هم دارد ، داشته باشد ، کسی محلش نمی گذارد.باز اگر بوئی از آسایش باشد ، در بلاد اسلامی است به برکت تعالیم اسلامی.مثل اینکه کم کم می خواهند این مختصر را هم از بین ببرند. بوی گند کفر شما را هم کم کم می خواهد بگیرد ولی امیدوارم اصلاح و بهتر بشود تا برای ظهور ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمادگی پیدا گردد ، لایق یاوری مصلح کل شود. یاور امام زمان یعنی چه ؟ آیا یعنی شمشیر و توپ و تفنگ به دست بگیرید نه چنین است ، کمک ولی عصر در صلاح و سداد ، صلح و اصلاح است ، اصلاح خود و دیگران هرچند همسر و اولاد باشد تا برود بالا ( وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُون ، سوره انبیاء آیه 105 ) عباد صالح ، انصار ولی عصرند ( عبادی الصالحون ) بندگان خدایند عبدالنفس و الهوی فساد دیگر ندارند فساد یعنی نفس و هوی ، همین قهرهائیکه از هم می کنید ، این فساد است ، همین خشم ها تا برسد به خون ریزی ها ، فساد در زمین خدا ( فَاذْكُرُواْ ءَالَاءَ اللَّهِ وَ لَا تَعْثَوْاْ فىِ الْأَرْضِ مُفْسِدِين ؛ سوره اعراف آیه 74 ) صلاح در یاد خداست تا بتوانید اهل صلاح باشید ، مبادا حرفی که از کسی درباره دیگری شنیدی برایش بازگو کنی و آتش فتنه را روشن نمائی.دنیا و آخرتت در صلح و صلاح است ، چنانچه فاسد دنیا و آخرتت در نفس و هوی است. در سوره والشمس چهارده قسم می خورد آن وقت می فرماید ( قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ؛ وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا ، سوره شمس آیه 9 و 10 ) رستگار شد کسی که نفسش را پاک کرد و بی بهره شد هرکه آن را تباه کرد.از نفست بگذر ببین خدا با تو چگونه معامله می کند.
اگر لذت ترک لذت بدانی دگر لذت نفس ، لذت نخوانی
اگر پا بگذاری روی میلت ، آبرویت هم بیشتر می شود.نگو زشت است ، این طور نیست ، شیطان وسوسه ات می کند نمی گذارد.
خدا عزیز است هرکس هم برای خدا کار کرد ؛ عزیز است (وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِين ، سوره منافقین آیه 8 ) هر وقت آدمی رو به خدا رفت ، هنگام عزت و شرف و سعادتش می باشد.ولی هنگامی که در دام نفس و هوی است ، در ذلت ، نکبت ؛ پستی و بدبختی است.با داستانی از قرآن مجید ، مطلب روشن تر می گردد.
گرگهای درنده یا ستاره های درخشان
دو خواب متضاد یکی رویای جناب یوسف و دیگری رویای خاله اش را دقت کنید ، جناب یوسف در خواب دید یازده کوکب درخشنده با آفتاب و ماه ها برایش به سجده افتاده اند (إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ ؛ سوره یوسف آیه 4 ) در همان اوقات خاله اش در خواب دید یازده گرگ درنده به یوسف حمله ور شدند و او را تکه تکه کردند.تعبیر هر دو چیست ؟ بلاشک یازده گرگی که در خواب دید یوسف را تکه تکه می کنند ، یازده برادران او بودند که در بیابان با کارد به او حمله کردند و عاقبت او را در چاه انداختند و رفتند.
خود یوسف یازده کوکب درخشنده دید که به او سجده کردند ، همین یازده برادر بودند.گاهی به شکل گرگ ، گاهی به شکل کوکب دری ، آن صورت گرگ حالت گناهشان بود.پسر پیغمبر هم می خواهی باش ، گناه که می کنی گرگی ، پلیدی صورت ملکوتی تو زشت ، مهیب و تاریک است ولی اگر توبه کردی و گفت : الی العفو ، استغفرالله ، آمدی خود را اصلاح کردی ، از کسی که به او ظلم کردی عذر خواهی کردی ، توبه کردی ، می شوی کوکب دری.این یازده برادر اولش که گناه کردند ، شدند گرگ ولی بعد از چند سال که گذشت و پشیمان شدند سر بزیر و شرمسار ، با یک عالم خجالت پیش یوسف آمدند عذرخواهی کردند یوسف هم ( لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ ؛ سوره یوسف آیه 92 ) گفت سرزنش بر شما امروز نیست خدا شما را می آمرزد. همان گرگ های گنه کار همه به خاک افتادند صورت ملکوتیشان شد یازده کوکب درخشان.
از توبه استفاده کنید
از باب توبه استفاده ببرید نگذارید با این وضعتان بگور بروید چنین باب رحمتی (( باب توبه - رجوع الی الحق )) تو را عوض می کند ، تاریکی ها روشن می شوند ظلمانی ها نورانی می شوند ، آتش ها گل می شود.اگر با گناه به گور بروی ، در گورت آتش فشان است ، اگر با توبه رفتی رحمت است.
هر کجا آب روان سبزی بود هر کجا اشک روان رحمت بود
گر خدا خواهد که غفاری کند میل بنده جانب زاری کند
ای خوش آن چشمی که او گریان است ای همایون دل که او بریان است
از پی هرگریه آخر خنده ای است مرد آخر بین مبارک بنده ایست
یوسف ، پیغمبر و پیغمبر زاده است صفت خدائی در او است یکی از صفات خدا قبول عذر است لذا عذر برادران را پذیرفت ، خدا می پذیرد.تو بیا عذری بیاور یقین بدان می پذیرد.تو بگو خدایا نادان و غافل بودم ، اسیر هوی و هوس بودم .
مدتی بی حرمتی بسیار شد این زمان از خواب دل بیدار شد
محو کن بی حرمتی های مرا عفو کن دون همتی های مرا
ای عطا از تو خطا بر ما مگیر ای وفا از تو جفا بر ما مگیر
آید از ما آنچه آید از لئیم تو بکن نیز آنچه آید از کریم
تو کریم مطلقی ای کردگار ، یا اکرم الاکرمین ، کریم دوست دارد از او بخواهند دشمن دارد از او رو برگردانند.
تفسیر سوره حجرات (از تالیفات شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب رضوان الله تعالی علیه) صفحه 91 الی 103